فوريت هاي پزشكي 91 دانشگاه علوم پزشكي بيرجند وبلاگ برو بچ باحال و با صفای فوریت های پزشکی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند
| ||
|
سلام دخترکم ...
دیروز در گذر از یکی از خیابانهای این شهر دود گرفتـه ،
پیرمردی را دیدم که گوشه ای نشسته بود و
جوراب های رنگارنگی را برای فروش به نمایش گذاشته بود.
با چشم های منتظر عابران را دنبال میکرد ،
و کسی نیم نگاهی هم به آن جوراب ها نمی انداخت !
من هم مثل همه ی مردم یخ زده ی این شهر لعنتی،
از کنار پیرمرد عبور کردم ...
با نگاهش دنبالم کرد ... مثل همه !
انگار در دلش میگفت تو را به خدا چیزی بــخر !
چند قدمی از او دور شدم و .... قلب نازک همیشه وبالـم ، درد گرفــــــت باز !
راه رفته را بازگشتم و از پیرمرد مهربان جوراب های صورتی و بنفش خریدم ...
نوه کوچکش هم کنارش بود.
اصلا برایم مهم نبود جوراب ها چه شکلی و چه مارکی باشد ! فقط باید چیزی میخریدم...
آخر ای لعنتی هایی که میگویید از دست فروش ها چیزی نخرید ،
شما میدانید احساس چیست ؟؟؟ قلب چیست ؟؟؟
شب هایی که روزش گدایی پیش من دست دراز کرده و
دستش را رد کرده ام ، راحت نمیخوابـــم!!!
اشکالی ندارد این یعنی دود های این شهر سیاه هنوز قلبم را نپوشانده...
دخترم ؟! آرزویمـــــ؟؟؟
خیلی دوست دارم داشته باشمت ،
ولی بدان برای زندگی در این دنیا ، باید دیدن صحنه های دردناکی را تحمل کنی ...
صحنه ی التماس یک کودک برای خریدن یک شاخه گل ...
صحنه ی چشم های منتظر کودکی که جوراب هایش روی دستش مانده و ......
دخترم ؟ برای آمدن به این دنیا مصمم هستی ؟!
مطمئنی میخواهی طعم زندگی را بچشی ؟!
اگر نه ... میتوانم از خیرت بگذرم که در آغوش پروردگارت شادمان باشی ....
اینجا همیشه هم جای دوست داشتنی و راحتی نیست !
از طرف مادری که هنوز خودش کوچک است !
موضوعات مرتبط: عارفانه ، ، [ سه شنبه 8 بهمن 1392
] [ 1:9 ] [ وحید چهاردهی ] آتشی که نمى سوزاند ابراهیم را و دریایى که غرق نمی کند موسى را کودکی که مادرش او را به دست موجهاى نیل می سپارد تا برسد به خانه ی تشنه به خونش دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند ، سر از خانه ی عزیز مصر در می آورد آیا هنوز هم نیاموختی که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخواهد نمی توانند ؟ پس به تدبیرش اعتماد کن به حکمتش دل بسپار به او توکل کن و به سمت او قدمی بردار تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی …
موضوعات مرتبط: عارفانه ، ، [ شنبه 7 دی 1392
] [ 1:39 ] [ وحید چهاردهی ] [ چهار شنبه 27 آذر 1392
] [ 1:0 ] [ ابوالفضل نيكوكردار ] یکی از فانتزیام اینه که ازدواج کنم ، بچه دار شیم بچمون دختر باشه ، اسمشو بذاریم گیتا
بعد با زنم دعوا کنم
و جول و پلاسش رو که خواست جمع کنه بره خونه باباش بهش بگم :
هرچی میخوای ببری ببر ، فقط گیتارو با خودت نبر !!!
موضوعات مرتبط: طنز ، عارفانه ، اس ام اس ، ، [ سه شنبه 26 آذر 1392
] [ 14:15 ] [ امیر صغیری ] به سلامتی همه اونایی که دلشون از یکی گرفته
. . . به سلامتی خودمون... موضوعات مرتبط: ادبی ، عارفانه ، اس ام اس ، ، [ شنبه 22 آذر 1392
] [ 23:58 ] [ امیر صغیری ] موضوعات مرتبط: ادبی ، عارفانه ، اس ام اس ، ، [ جمعه 22 آذر 1392
] [ 23:34 ] [ امیر صغیری ] آدما تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مادرشون هدیه بخرن اما پول ندارن. موضوعات مرتبط: عکس ، عارفانه ، ، برچسبها: نظریادتون نره ها!!!!!!!!!!! , [ چهار شنبه 20 آذر 1392
] [ 13:40 ] [ احسان الحق عزیزی ] چه اشتباه بزرگیست !
نه اشتباه نیست خریته...خریت... موضوعات مرتبط: عارفانه ، اس ام اس ، اس ام اس ضد دختر ، ، [ دو شنبه 18 آذر 1392
] [ 1:19 ] [ امیر صغیری ] به سلامتی پیک هایی که خوردیم و موضوعات مرتبط: عارفانه ، اس ام اس ، ، [ جمعه 15 آذر 1392
] [ 9:40 ] [ امیر صغیری ] سلام حمید جان،داداش دمت گرم سنگ تموم گذاشتی تا حالا... امیدوارم هینطور پر انرژی ادامه بدی. یاعلی.... موضوعات مرتبط: ادبی ، عارفانه ، اس ام اس ، ، [ پنج شنبه 14 آذر 1392
] [ 21:26 ] [ امیر صغیری ] به سلامتی کارگری که صاحب کارش میزنه تو گوشش میره که لباسشو عوض کنه یاد مریضی مادرش، جهیزیه دخترشو، شهریه دانشگاه پسرش میفته، سرشو میندازه پایین و میگه: ببخشید موضوعات مرتبط: عارفانه ، اس ام اس ، ، [ پنج شنبه 14 آذر 1392
] [ 21:11 ] [ امیر صغیری ] [ پنج شنبه 14 آذر 1392
] [ 20:52 ] [ حميد جلالي فر ] توصیه ی من به بعضی از دختر خانوما . . دوستاتون بتونن جلو خندشونو بگیرن !!
موضوعات مرتبط: طنز ، عارفانه ، اس ام اس ، اس ام اس ضد دختر ، ، [ چهار شنبه 13 آذر 1392
] [ 11:31 ] [ امیر صغیری ] به سلامتی دیگ که خودشو سیاه میکنه تا مردمو سیر کنه
همه ی آدم ها برای خودشون یک چیزِ یواشکی دارند؛ موضوعات مرتبط: عارفانه ، اس ام اس ، ، [ یک شنبه 10 آذر 1392
] [ 15:10 ] [ محمد خوب ] قدرت عشق داشتم مي رفتم سفر و از همسرم خواستم که مثل هميشه بعد از دعاش به عنوان نگاهبان من پيشونيم رو ببوسه. و بعد سوار قطار شدم. ... وقتي قطار به ته دره سقوط کرد. همه مردند و من هم مردم. از بالا تلاش دکترها رو مي ديدم. بعد از 2 ساعت دکترها گفتند بي فايده ست و رفتند. و من ياد بوسه همسرم افتادم. و در همين لحظه از بالا ديدم که نوری از پيشاني من بيرون امد و به قلبم فرو رفت. 2 دقيقه بعد صدای فرياد پرستاری که بالا سرم بود رو شنيدم که دکترها رو صدا مي کرد، اما صدای فرشته مرگ که کنار پرستار بود بيشتر بود که با نگاه نافذش رو به من گفت: خوب از دستم در رفتي ها. شانس آوردی که قدرت من از قدرت عشق کمتره. موضوعات مرتبط: عارفانه ، ، [ یک شنبه 10 آذر 1392
] [ 15:16 ] [ نبی فتحی ] اس ام اس فلسفی آذر 92 بهترین اشخاص موضوعات مرتبط: عارفانه ، اس ام اس ، ، [ یک شنبه 10 آذر 1392
] [ 15:11 ] [ ]
مرد، دوباره آمد همانجای قدیمی روی پله های بانک، توی فرو رفتگی دیوار یک جایی شبیه دل خودش، کارتن را انداخت روی زمین، دراز کشید، کفشهایش را گذاشت زیر سرش، کیسه را کشید روی تنش، دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش…
خیابان ساکت بود، فکرش را برد آن دورها، کبریت های خاطرش را یکی یکی آتش زد.
در پس کورسوی نور شعله های نیمه جان ، خنده ها را میدید و صورت ها را صورتها مات بود و خنده ها پررنگ ، هوا سرد بود، دستهایش سردتر، مچاله تر شد، باید زودتر خوابش میبرد
صدای گام هایی آمد و .. رفت، مرد با خودش فکر کرد، خوب است که کسی از حال دلش خبر ندارد، خنده ای تلخ ماسید روی لبهایش.
اگر کسی می فهمید او هم دلی دارد خیلی بد میشد، شاید مسخره اش می کردند، مرد غرور داشت هنوز، و عشق هم داشت، معشوقه هم داشت، فاطمه، دختری که آن روزهای دور به مرد می خندید، به روزی فکر کرد که از فاطمه خداحافظی کرده بود برای آمدن به شهر…
گفته بود: بر میگردم با هم عروسی می کنیم فاطی، دست پر میام …فاطمه باز هم خندیده بود.
موضوعات مرتبط: عارفانه ، ، [ پنج شنبه 7 آذر 1392
] [ 2:38 ] [ حميد جلالي فر ] خیــلی سخــته کســی رو نداشــته باشــی که: موضوعات مرتبط: ادبی ، عارفانه ، اس ام اس ، ، [ چهار شنبه 6 آذر 1392
] [ 14:42 ] [ محمد خوب ] ميگن درد رو از هر طرف بخوني ميشه درد... ولي درمان رو از اخر بخوني ميشه نامرد... مواظب باش واسه دردت به هر درماني تن ندي... موضوعات مرتبط: عارفانه ، اس ام اس ، ، [ چهار شنبه 6 آذر 1392
] [ 14:7 ] [ محمد خوب ] پسر دختر زیبای را دید شیفته اش شد چند ساعتی را باهم توی خیابان قدم زدند که یهو بنز گران قیمتی امد وجلوی انها ایستاد،دختره ب پسره گفت خوش گذشت ولی نمیتوان همیشه پیاده راه بروم ...بای.... نشست توی ماشین ،راننده گفت ببخشید من راننده این اقا هستم لطفا پیاده شوید موضوعات مرتبط: ادبی ، عارفانه ، اس ام اس ، ، [ سه شنبه 5 آذر 1392
] [ 15:39 ] [ نبی فتحی ] ﺳﻼﻣﺘﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮﯼ ﮐﻪ ﺻﺎحب ﮐﺎﺭش ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺳﺸﻮ ﻋﻮض ﮐﻨﻪ ﺑﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ امــــا ﯾﺎﺩ ﺧﺮﺝ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺮﯾﻀﺶ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﯾﺎﺩ ﺍﺟﺎﺭﻩ ﺧﻮﻧﻪ ، ﺟﻬﯿﺰﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮش ، ﺷﻬﺮﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﺴﺮﺵ … ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺻﺎحب ﮐﺎﺭﺵ ﮔﻔﺖ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ... موضوعات مرتبط: عارفانه ، اس ام اس ، ، [ شنبه 2 آذر 1392
] [ 16:15 ] [ ] ا قبل از اینکه برم سربازی فکر میکردم دو ساعت خیلی کمه اما وقتی رفتم رو برجک دو ساعت وایسادم فهمیدم دو ساعت هم خودش یه عمره به سلامتی همه سربازا •••
موضوعات مرتبط: عارفانه ، اس ام اس ، ، [ شنبه 2 آذر 1392
] [ 16:7 ] [ ] اس ام اس جدید•••خدایا نــرسـان زمـانی را کـه بــرای زنـدگی همـه چیـز داشتـه باشیـم غیـر از زمـان •••اس ام اس جدیدموضوعات مرتبط: ادبی ، عارفانه ، اس ام اس ، ، [ شنبه 2 آذر 1392
] [ 15:52 ] [ ] اس ام اس نفرت•••خدایا ! من را در برابر بعضی از دوستانم محافظت کن خودم از عهده تمام دشمنانم بر میآیم
موضوعات مرتبط: ادبی ، عارفانه ، اس ام اس ، ، [ شنبه 2 آذر 1392
] [ 15:43 ] [ ] به سلامتي اوني كه وقتي بوديم باهامون حال كرد اگه نبوديم ازمون ياد كرد. اوني كه اگه بوديم دعامون كرد اگه نبوديم آرزومون كرد . اوني كه وقتي بوديم خنديد وقتي نبوديم ناليد . سلامتي اوني كه هر چند دلخور بود ولي واسه دلخوشي ما خنديد و سلامتي تو رفيق.... موضوعات مرتبط: عارفانه ، اس ام اس ، ، [ پنج شنبه 30 آبان 1392
] [ 11:0 ] [ ابوالفضل نيكوكردار ] از زبون يه پسره: با دوستم رفته بوديم سفره خونه يه دختر پسره هم اومده بودن، ازرفتارشون معلوم بود با هم دوست بودن... پسره پشتش به من بود ولي دختره رو به من معلوم بود پسره بدجور عاشق دخترس اولش با نگاه با دختره حرف زدم با يه كاغذ بهش اشاره كردم اونم با يه نگاه تاييد كرد وقتي خواستن برن پسره رفت جلو كه حساب كنه منم خيلي سريع كاغذو دادم به دختره توي كاغذ براش نوشته بودم (( خييييلي پستي)) موضوعات مرتبط: طنز ، عارفانه ، اس ام اس ، ، [ پنج شنبه 30 آبان 1392
] [ 10:3 ] [ ] [ سه شنبه 28 آبان 1387
] [ 13:54 ] [ ]
مات شدم
از رفتنت !
هیچ میز ِ شطرنجی هم درمیان نبود
این وسط فقط یک دل بود
که دیگر نیست!
.
.
.
ای کاش . . .
قانون همه ی دوستی ها این بود :
یا رفاقت تعطیل ..
یا جدایی هرگز ..!
.
.
.
دردناک ترین جدایی ها آنهایی هستند که،
نه کسی گفت چرا و نه کسی فهمید چرا !
.
.
.
آتش زدن به یک “سرنوشت”
کبریت نمی خواهد که !!
“پـــا” می خواهد …
که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر …
و …
بـــــــــروی .. !!
.
موضوعات مرتبط: عارفانه ، اس ام اس ، ، [ دو شنبه 20 آبان 1392
] [ 20:58 ] [ حميد جلالي فر ]
خـوابَم نِمے بَــرَد
بِه هَمـه چیز فِکر کَـرده اَم
بیشتَر بِه تُــو
وَ می دانَــم کِه خوابــے
وَ قَبل اَز بَسته شُدَن چَشــم هآیَـتــــ
بِه هَمه چیــز فِکــر کَرده ای
جُـــز مَـن!!!
موضوعات مرتبط: عکس عاشقانه ، عارفانه ، ، [ دو شنبه 20 آبان 1392
] [ 20:54 ] [ حميد جلالي فر ] ســلام! در این جدول تناوبی به این بزرگی با این همه عنصر،بعضی ها نجیب،بعضی ها عوضی،بعضی ها کمیاب و برخی اصلا و اساسا نا یاب،فقط یک عنصر هست که اسمش و دستش طلاست! در اهمیت طلا همین نکته بس است که کل اسکناس هایی که بانک مرکزی یک کشور چاپ می کند باید معادلش طلا پشتوانه داشته باشد!!! اصلا اسم و رسم شیمی امروز از کمیا وکیمیاگری آمده است که طی آن کیمی دان ها!!می خواستند یک جوری خانه های دیگر جدول تناوبی را تبدیل به طلا کنند! در واقع کیمیاگر ها می خواستند با اضافه کردن ماده ی جادویی به اسم اکسیر،عنصر های نامرغوب تر (مثل مس) را تبدیل به طلا کنند. آقای برادر سعدی یک جایی گفته: " گویند روی سرخ تو سعدی چه زردکرد اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم" یعنی به من (سعدی) می گن آقا چرا صورتت زرد شده،میگم من قبلا توپول موپولی وگل گلی بودم(کلا یعنی لپام قرمز بود)اما به درد نمی خوردم! چون قرمزی من مس قرمزی مس بود !اکسیر عشـ ـق به مسم اضافه شد،زر(طلا)شدم. درسته که زرد شدم اما قیمتم رفت بالا خب!(ههههه شد کلاس ادبیات!!) کمی در فکر فرو برویم که چرا طلا این قدر با ارزش شد ؟؟؟؟؟؟ -آدم ها گول رنگ و درخشش طلا را خورده اند.(عایا؟؟) -ارزش طلا یک توافق قراردادی بین انسان هاست.(؟) -طلا فلز نجیبی است و کم واکنش می دهد به خصوص با اکسیژن.(؟) -انسان ها در قدیم الایام درک مناسبی از عنصر ها نداشتند و ویژگی های خاصی برای طلا قایل بودند.(؟) -مقدار طلا کلا درجهان کم است.(؟) -مردم علاقه ی زیادی به داشتن طلا دارند.(؟) -مهریه ی زن ها معمولا سکه ی طلاست و تعداد زن ها هم در جهان زیاد است.(؟) خلاصه، ماجرای جالبی است وکمی هم یک جوری به نظر می رسد! آدم ها با این که این همه پیشرفت کردن و این همه عنصر خوشگل و کمیاب کشف کردن،هسته ی اتم رو شکافتن و هزار تااااااااااااا کار سخت دیگه کردن! اما هنوز نتونستن تفکر سنتی شون رو نسبت به طلا و خیلی چیز های دیگه عوض کنند!!!!! موضوعات مرتبط: طنز ، عارفانه ، ، [ یک شنبه 19 آبان 1392
] [ 18:50 ] [ حميد جلالي فر ] |
|
[ طراحی : حمید جلالی فر ] [ Weblog Themes By : حمید جلالی فر فوریت های پزشکی 91 دانشگاه علوم پزشکی بیرجند] |